خاطره ای از اولین نماز
خاطره نوشت
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۴۴
Share/Save/Bookmark
 
خداوند این مرد بزرگواررا كه دردوران طفولیت مارا باحروف قرآنی آشنا كرد قرین رحمتش قراردهد
خاطره ای از اولین نماز

وبلاگ"شهریار زاهدان"نوشت:

  به خاطر دارم كلاس اول دبستان بودم ، امتحانات ثلث سوم كه تمام شد بلافاصله خانواده ام بامدیرمكتب خانه ی روستای مجاور هماهنگ كردند من بهمراه یكی ازهم سن وسالهایم (پسردایی ام) سراسرتعطیلات تابستانی رابرای فراگیری سی پاره وقرآن به مكتبخانه برویم.

مكتب خانه كه ازروستای محل زندگی مان حدود دو كیلومتر وشاید هم بیشتر فاصله داشت باید همانند روزهای مدرسه پیاده گز می كردیم ، دراین مسیر نهری پرآب هم وجودداشت كه باید باتدبیر خودمان ازآن عبورمی كردیم البته نهرمذكور پل داشت ولی اگراز مسیر پل می رفتیم راهمان دور میشد.

بهر تقدیر نام ملای مكتب خانه ی ما " احمدآخوند" بود(خدارحمتش كند) وبرغم اینكه سنی ازاو گذشته بود هنوز ازدواج نكرده بود و باخواهرش زندگی می كرد، البته برادرش مرحوم ملامدعلی نیز درهمسایگی اش زندگی میكرد.

اولین روزی كه وارد مكتب خانه شدیم بچه های مكتبی روی بهارخواب یادَكانچه كه سایه ی خانه آنراكاملاً پوشیده بود وهوای خنكی داشت نشسته بودند وبرخلاف عرف مكتب خانه ها كاملاً ساكت بودند وشایدهم بخاطر ماتازه واردها سكوت كرده بودند!!

برادربزرگم كه دراولین روز ماراهمراهی میكرد با ملا احمد صحبت كرد و لحظاتی بعد ازمكتب خانه خارج شد ورفت، دلشوره ی عجیبی منو فراگرفته بود ، چون قبلاً شنیده بودم كه درمكتبخانه چوب وفلك دركاراست وآخوند آدم عصبانی ودعواگری است، ملااحمد به ما نزدیك شدومابه اوسلام گفتیم ، ملااحمد ضمن پاسخ به سلام ما ، اسم كوچك من وپسردائی ام راپرسید و بامهربانی مارا به بالای دَكانچه هدایت كرد وپس ازاینكه درس وولوله ی بچه ها كه عرف مكتب خانه ها بود شروع شد ،دونفر مان را به حضورش فراخوانذ واولین درس مكتب رابرای ما قرائت و تعلیم داد.

ساعات كارمكتب خانه درآنزمان ازصبح علی الطلوع تایك ساعت قبل ازغروب آفتاب بود البته ظهرحدود یكی دوساعتی ملااحمد استراحت میكرد ومن وپسردائی ام و بسیاری ازبچه های مكتب كه ازروستاهای اطراف می آمدیم ظهررابانان وغذایی كه همراه داشتیم درمحل مكتب خانه مستقر وصرف می كردند وتنها غروب راهی خانه هامیشدند.

دراولین روز حضورم درمكتب خانه قبل ازتعطیلی بعدازظهر ملااحمد به مكتبی هاگفت باید كنار نهر برای وضوساختن برویم ، كنارنهرابتدا ملااحمد نحوه ی وضوساحتن رابرای ماتوضیح داد، سپس چندنفرازبچه های بزرگترراكه وضوگرفتن رابلد بودند گفت وضوبگیرند تا مكتبی های كوچكتر ازآنهاتقلید كنند، به این ترتیب وهمه روزه بركاروضوگرفتن مانظارت می كرد.

آنروزپس ازوضوگرفتن، به مكتب خانه برگشتیم وبرای خواندن نماز به صف شدیم، البته نحوه ی صف كردن بچه های كوچك هم كاری بسیاردشواربود بهرحال روی سرسرا یاهمان دكانچه زیرآفتاب تابستان سیستان ملااحمد بعنوان امام جماعت عقدنمازرابلند قرائت كرد وبرخلاف نمازظهروعصر سوره ی حمد واخلاص رابلند بلند خواندوباید ماهم تكرارمی كردیم واولین نمازعمرم رادرسن شش سالگی درمكتب خانه ی ملااحمد محمودی تمرین كردم.

بعدا كه بزرگترشدم فهمیدم این نماز رابرای آموزش مامی خواند والا ظهراول وقت او نمازش را خوانده بود.
خداوند این مرد بزرگواررا كه دردوران طفولیت مارا باحروف قرآنی آشنا كرد قرین رحمتش قراردهد و این مرد خدارا كه درزیر آفتاب 50 درجه ی سیستان نمازخواندن را به ما یادداد ازآتش جهنم محفوظ دارد. آمین.

کد مطلب: 18065