۱
 
تأخر فرهنگی
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۰۴:۴۱
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ "فرصت برای مردن بهتر، در حکم کیمیاست" نوشت:

وقتی که گفته می شود اکثر مشکلات جامعه ما ریشه در فرهنگ دارد بسیاری از مردان سیاسی و اجرایی ما اگرچه به زبان اعتراف می کنند و شعارش را تکرار می کنند اما هیچگاه  از ته دل به این واقعیت ،ایمان نمی آورند و درست به همین دلیل اقدامات فرهنگی ما ازاقدامات موثرترین نهادها تا کم تاثیرترین آنها ، در حد برخی از برنامه های ویترینی و مناسبتی، باقی می ماند و قهرمانان فرهنگی به کمانگیرانی تبدیل می شوند که تیرشان از خودشان فراتر نمی رود و متاسفانه بسیاری از این افراد را مکتب دوستان و وطن پرستان تشکیل میدهند ، کسانیکه به حل مشکلات فکر می کنند ولی راه حل را نمی دانند ، کسانیکه  حاضرند هر کاری برای کشورشان بکنند اما نسخه  شفا بخشی  در دست ندارند و وقتی صحبت ونصیحتی، فرهنگی را می شنوند و یا پای مبحثی فرهنگی می نشینند، ناخواسته در دل می گویند مشکل مردم چیز دیگری است این نظریه پردازان هم دکان باز کرده اند و می خواهند بازارشان کساد نباشد... و شاید خود این مسئله، یکی ازبزرگترین، مشکلات فرهنگی ماست

 

وقتی امام خمینی (ره) می فرماید : این فرهنگ صحیح است که ملت ها را می سازد  و یا وقتی توسط مقام معظم رهبری گفته می شود : برای حل مشکلات جامعه و نجات جامعه از دست مشکلات به مهندسی فرهنگی نیاز داریم . تصور می کنند این صحبت ها جنبه تشریفاتی دارد . وقتی گفته می شود ما در معرض تهاجم یا هجمه فرهنگی بیگانگان هستیم   اذهان این عده فقط و فقط معطوف مشکلاتی ظاهری مانند طرز پوشش و غیره می شود حال آنکه موضوع اساسی تر از اینهاست که افراد می پندارند و متاسفانه جاهلی و بدتر از آن کاهلی اجازه نمی دهد حتی به کتبی که برای پیشرفت و تعالی بشریت با خون دل فراوان، نوشته شده اند مراجعه کنند و یا مطابق دستور اکید قران کریم  تاریخ را مورد مطالعه و مداقه قرار دهند  و از زندگی گذشتگان  چراغ راهی برای حیات جامعه خویش بیابند

 

به عنوان مثال به این نکته ریز اما مهم توجه کنندکه ، زمانیکه در یونان باستان نمایشنامه های سوفوکل در  صحنه ها جان میگرفت و از قول آنتی گونه گفته میشد « آیین من ایثار و محبت و دوستی است نه کینه توزی و دشمنی » یا در صحنه مشاجره کرئون « پادشاه تبس» و پسرش هیمون «عاشق آنتی گون » گفته میشد که حکومت انفرادی   « وحکومتی که به مردمش بها نمی دهند » فقط به درد جزیره ای غیر مسکونی می خورد، در آن زمان اقوام ملل شرقی به بندگی و عبودیت عادت داشته اند و به عنوان مثال هرگز از اندیشه یک  نفرمصری یا بابلی نمی گذشته که انسان می تواند اسیر و برده نباشد و با آزادی زندگی کند ولی یونانیان با نبوغ تئاتری خود دریافته بودند که جز در محیط آزادی ممکن نیست ذوق قریحه ی بشری بشکفد و همانها بودند که شیوه ی حکومت مردم سالارانه را جایگزین نظام برده داری و اندیشه کردن در امور عالم واستدلال نمودن درباره ی کیفیت زندگی را به بشریت هدیه کردند

 

ولی متاسفانه ، تصدی مسئولیت های مهم توسط انسانهای غیر عمیق و بی دانش و یا به عبارتی دیگر جاهل و کاهل سبب می شود کارها بی اندیشه انجام شود بی که به نتیجه کار اندیشیده شود . بی که وضعیت موجود بررسی و وضعیت مطلوب هدف گذاری شود و برای رسیدن از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب برنامه ریزی شود و النّهایه وضعیت جامعه ما شبیه این لطیفه می شود که : روزی دو نفر را دیدند که یکی مشغول کندن کوچه است و دیگری پشت سرش همان مکان کنده شده را از خاک پُر می کند وقتی ظریفی علت این کار عبث را می پرسد جواب می دهند که ما سه نفر بودیم قرار بود یکی از ما زمین را بکند نفر دوم لوله ای در جای کنده شده قرار دهد و نفر سوم مکان حفاری شده را با خاک پر کند و حالا نفر دوم که لوله گذاری می کرد نیامده و نیامدن ایشان دلیل نمی شود که ما دست از کار بکشیم !!!

 

اگر ایمان بیاوریم که این فرهنگ صحیح است که ملت ها را می سازد باید مردان فرهنگی و با سواد را وارد عرصه کنیم کسانی که طبیب وار درد جامعه را تشخیص دهند و برایش نسخه بپیچند و گرنه با شعار و تجلیل و ادعا  کار فرهنگی به وقوع    نمی پیوندد باید امراض جامعه را شناخت ، چراکه اگر طبیبی درد مریضش را نشناسد چه نسخه ای می تواند برایش بنویسد ؟؟؟

 

تحقیقات نشان می دهد روز به روز آمار خودکشی ها ، بزه های اجتماعی، طلاق و جرائم اینترنتی وغیره بیشتر می شود ، تلفن های همراه بجای آوردن آسایش و آرامش ، خانواده ها را از هم می پاشد ارتباط مستقیم و معنی داری بین آپارتمان نشینی و مشکلات خانوادگی وجود دارد به عبارت دیگر آمار فریاد می زند که در مناطق آپارتمانی میزان اختلافات خانوادگی بیشتر از مناطقی است که در آنجا خانه ها بصورت ویلایی هستند . ولی متاسفانه کسی نیست که بگوید چرا ؟ و چه ربطی می تواند بین این دو باشد و چاره کار چیست ؟

 

در حالیکه یکی از امراض فرهنگی شناخته شده پدیده ایست بنام "تاخر فرهنگی"

 

اما تاخر فرهنگی چیست ؟ و چه موقع خود را می نمایاند ؟ چه تاثیری روی زندگی مردم می گذارد و چگونه  جامعه می تواند از دست این غول نامرئی جان سالم به در ببرد ؟؟؟ اینها سوالاتی هستند که باید پاسخ داده شوند تا اقدامات موثر فرهنگی در این زمینه به منصه ظهور برسند

 

در یک تعریف ساده می توان گفت تاخر فرهنگی یعنی اینکه پدیده ای در جامعه ای رخ بنمایاند ولی فرهنگ استفاده از آن در ورود به آن جامعه، تاخیر داشته باشد یعنی فرهنگ استفاده از چیزی دیرتر از خودش در جامعه ایجاد شود یا اصلا ایجاد نشود ، یعنی اینکه مردم مجبور شوند به سمت آپارتمان نشینی رو آورند اما با فرهنگ آپارتمان نشینی آشنا نباشند  یعنی اینکه گوشی موبایل از نوع همراه اول یا ایرانسل یا رایتل با تمام امکاناتش در دست هر بچه ای باشد اما فرهنگ استفاده از موبایل هنوز در جامعه جا نیفتاده باشد یعنی اینکه اینترنت پر سرعت ، ایمیل ، وبلاگ، فیس بوک و هزاران امکان مجازی دیگر در دسترس باشد اما فرهنگش تاخیر کرده باشد در این صورت است که آپارتمان نشین نمی داند راه پله آپارتمان حکم کوچه را دارد و فرد موبایل به دست نمی داند که این وسیله برای برقراری ارتباط است نه برای مزاحمت های گاه و بیگاه برای مردم ، و کسی که دسترسی به اینترنت دارد نمی داند که اینترنت برای بالا بردن علم و دانش و ارتباط جهانی انسانها با همدیگر است نه مزاحمت های بی دلیل یا محلی برای خالی کردن عقده ها و به نمایش گذاشتن بی هویتی خویش در دنیایی که هویت ها را پنهان می کند

 

و در زمان تاخر فرهنگی است که آپارتمان نشین ، نمی داند که نباید نگاهش متوجه خانه همسایه روبرویی باشد و در چنین حالتی است که بسیاری از دکه ها سیم کارتهای اعتباری فعال شده را با قیمتی گرانتر می فروشند تا افرادی بتوانند بی آنکه سیم کارت به نامشان باشد با آبروی هرکس که دلشان بخواهد بازی کنند و از دست قانون بگریزند و در هنگام تاخر فرهنگی است که به جای اینکه با گوشی های دوربین دار از مناظر طبیعی و مراسم به یاد ماندنی خودشان عکس بگیرند در آبگرم و استخر از نوامیس مردم عکس می گیرند و هزار جور سوء استفاده می نمایند  و در هنگام تاخر فرهنگی است که دوربین ها در پنهان ترین زوایای زندگی بشر نفوذ می کند و عیبهایی را که خدا از دیده ها نهان می دارد برملا می سازد

 

فیلمهایی که در موارد مختلف و در باره انسانهای گوناگون، اعم از بازیگران ، شخصیت های سیاسی مذهبی و یا مردم عادی  منتشر شده است همه از همین دسته هستند،

 

ازفیلم مربوط به مسئول ستاد اقامه نماز یک شهرستان گرفته تا یک شخصیت سیاسی که خطایی در آسانسور یک وزارت خانه مرتکب شده است واز رقص فلان قهرمان ورزشی گرفته تا خطای از دیده نهان مکبر نماز جمعه یک شهرستان و انتشار وقیحانه آنها در محیط اینتر نت از طرف هرکس باشد دلیل بر این مدعی است که ما دچار مرض صعب العلاجی هستیم به اسم تاخر فرهنگی ، که برای ما نعمت ها را به نقمت و مزایا را به بلایا بدل خواهد کرد

 

و اینجاست که باید مسئولین فرهنگی ، با اهمیت دادن به پژوهش ، علم ، هنر ، قلم و دانش و تجربه برای از بین بردن ویروسهای این مرض اقدام کنند و گرنه چه اهمیتی دارد که دچار غرور دسته جمعی فرهنگی بشویم و ادعا کنیم هنر نزد ایرانیان است و بس و یا اینکه ما ملتی هستیم با فلان پیشینه ، پیشینه وقتی به درد می خورد که کمال خود را امروز به جهانیان بنمایانی و وقتی کرامات اخلاقی و توفیقات فرهنگی ات عالمگیر شد بگویی که من فرزند ملتی هستم که تمدنی چنین و چنان دارد و گرنه همه دنیا یا به اصالتت شک می کنند یا به صحت گفتارت

 

چه از گذشته خود با افتخار یاد کنیم و بر آن ببالیم ، چه در مورد گذشته پر افتخارمان سکوت پیشه کنیم در هر صورت این رفتار ما در حال است که معرف پیشینیان ماست ، اگر رفتار و کردار و فرهنگ ما در حد قابل قبولی نباشد بی گمان جهانیان پدران و اجداد ما را زیر سوال خواهند برد چرا که از نظر آنان دو حالت بیشتر وجود نخواهد داشت اینکه :  یا گذشتگان نیز مانند خود ما بوده اند و مارا چون خود پرورش داده اند و یا اینکه خود خوب بوده اند و مردمانی نجیب،  ولی توان و عرضه تربیت صحیح را نداشته اند ، پس براحتی می توان نتیجه گرفت نجابت و اصالت هر ملت را رفتارش در زمان حال نشان می دهد

 

پس برای رَستن جامعه از دام تاخر فرهنگی ونیز برای اصلاح شخصیت جامعه وبرای رسیدن به جامعه ای ایده آل  باید مهندسی فرهنگی و برنامه ریزی فرهنگی داشته باشیم در حالیکه هنوز هم که هنوز است مانند کبکی که سر در برف کرده باشد سرمان را با کارهای کوچکوارانه شعاری و سطحی گرم کرده ایم

 

در مورد پدیده هایی که مثال زده شد یا به عبارت دیگر در مورد اِلمانهای دنیای مدرن چه کرده ایم ؟؟؟ آیا برای آموزش آحاد جامعه تلاش کرده ایم ؟ چند فیلم و سریال  برای از بین بردن تاخر فرهنگی ساخته ایم ؟ چقدر کتاب نوشته ایم ؟ چقدر در مطبوعاتمان به این مقوله ها پرداخته ایم ؟

 

اصلا خود متولیان می دانند که دوربین فیلم برداری برای سوءاستفاده و بردن آبروی دیگران به نفع خود، نیست؟ تاخر فرهنگی از این بزرگترکه تصور کنیم این وسیله برای فیلم برداری پنهانی و بی آبرو کردن کسی در رسمی ترین تریبونهای مملکت است ؟  در کشوری که قرنها پیش شاعر بلند آوازه اش ندا سر داده است که :

 

اگر زباغ رعیت مَلِک خورد سیبی           در آورند غلامان او درخت از بیخ

 

و اکنون جای تاسف بسیار است که نعمت ها را با دست خود به نقمت ها بدل کرده ایم و زندگی و عرصه حیات را برخود تنگ تر و تنگ تر نموده ایم در حالیکه همه ما شیعه صادقی هستیم که فرمود :  لُو تَکاشَفتُم لا تَدافَنتُم  یعنی اگر {شما انسانها}همدیگر را بشناسید و کشف کنید{آنچنانکه هستید، چنان از همدیگر متنفر می شوید که} جنازه همدیگر را هم دفن نمی کنید . یعنی اگر اسرار همدیگر را به صورت کامل بدانید و بر آن واقف شوید اگر به شما گفته شود در مراسم تشییع جنازه فلانی شرکت کن خواهی گفت : بگذار جنازه اش بماند و خوراک گرگان شود ، من می دانم که او چه آدم پست و گناهکار و کثیفی بود ... ولی خدای بزرگ که " اَظهَرَ الجَمیل و سَتَرَ القَبیح" است عیبهای همه ما را پوشانده و نیکی هایمان را به معرض نمایش گذاشته ، تا در هنگام اقامه نماز میت، بتوانیم بگوییم "اِلهی نَحنُ لا نَعلَمُ مَنهُ (یا ها) اِلّا خَیراً " یعنی خدایا ما جز نیکی از این مُرده چیزی ندیده ایم

 

حال با این شرایط  به جای اینکه از پدیده های نو ظهور پیشرفت بشری ، برای رفاه بیشتر ، آسایش و آرامش بیشتر، یاد گرفتن و یاد دادن بیشتر، بهره ببریم ، بخاطر پدیده شوم" تاخر فرهنگی" و نیز به دلیل عدم آگاهی متصدیان فرهنگی با متدهای مقابله با آن،  هرگونه آسایش و آرامش را از جامعه می گیریم و همنوعانمان را به جایی رهنمون می شویم که روزی هزار مرتبه شرایط زیستی انسانهای اولیه و غار نشین را آرزو کنند که نه برق داشتند نه تلفن و نه موبایل ، نه اینترنت داشتند نه آپارتمان و همدیگر را به واسطه دود آتش خبر می کردند اما آرامش داشتند

 

انتهای پیام/
کد مطلب: 682
 


 
یوسف
United States
۱۳۹۵-۰۱-۱۴ ۱۰:۳۹:۱۲
با سلام و خسته نباشید
احسنت متن و واقعه بینانه ای بود (1929)