وبلاگ
قطعه اصحاب شهدا نوشت: امام آمد !
امام در باران آمد !
در باران گل و اشکخند!! آمد !
خیابان گل پوشیده بود و چشمها اشک شوق میبارید !
امام آمد !
امام با یاران آمد !
یارانی که ماندند و نماندند !
صل علی محمد یار امام خوش آمد !
عده ای امروز یار امام را میبینند و امام را نه !
اسم امام را میبینند و راه او را هرگز !
" ما با امام بودیم " حجت نیست !
خیلی ها با امام بودند و نبودند ! بودند عده ای که بودند ولی نماندند !
از فضل امام تو را چه حاصل گرچه خود او بوده فاضل
عضو " خط امام " هم بودن حجت نیست !
من هم عضو یه باشگاه ورزشی هستم ! هر چند ماه یه بار میرم یه وزنه ای میزنم ! پس من هم ورزشکارهستم و حسین رضازاده هم ورزشکار ؟؟
اصلا میگویم مشکل چشمهای تنگ همین است ، عظمت در چشم تنگ جا نمیشود !
چشم تنگ میوه را میبیند و درخت را نه ! پرنده را میبیند و آسمان را نه !
آن روز که آمد ، همه بودند ! صد درصد * هم با امام آمده بود ! برای دیده شدن خیلی کلنجار رفت ! استاد شهید هم بود ! جایش خالی ! و یکی به من بگه پسر این مرد را چه میشود ؟
از فضل پدر تو را چه حاصل گیرم پدر تو بود فاضل
امام آمد !
امام در بهاران آمد !
در بهار آزادی جای شهدا خالی !
بهار بود و هست ! به همان دلیل که هنوز انقلاب است !
بهار انقلاب است و انقلاب بهار ! بهار انقلاب گرم زمین است بر سلطنت سرد زمستان !
بهار امام است ! بهار قرآن و اسلام است ! که گل بغض فروخورده ی از پس قرنهای مارا در خود شکفت !
خنده شکفت ! اشک شکفت ! استعداد ها شکوفا شد و به بار نشست !
در باغ بهاری گزنه و خار هم پیدا میشود ! دست خارکن داری ؟
امام آمد !
ملایکه هم آمدند !
دیو چو بیرون رود فرشته درآید !
دیو کوچک رفت اما دیوهای بزرگ بود که در دل بعضی ها طلسم میخواند !
فرعون غرق شد !