زاهدان بلاگ نوشت : «از اندیشههای سیاسی و اجتماعی امام خمینی چه نظریه و راهبردهائی قابل استنباط است و با چه چارچوب نظری و راهبردی میتوان به تحلیل اندیشههای سیاسی امام پرداخت؟
اشاره :
مقاله توضیح میدهد که اندیشه سیاسی که توسط امام خمینی، مهندسی و اجراء شد بدقت در ذهن ایشان، چیده و تنظیم شده بود و از کلیه ارکان نظری و راهبردی برای یک انقلاب و تشکیل حکومت جدید و نظام دینی، برخوردار بود. سپس جهت اثبات تحقق همه اجزاء یک هندسه دقیق سیاسی، به اظهارات و مکتوبات و نیز اقدامهای امام راحل«رض»، استناد شده است.
توفیق عظیم امام خمینی در رهبری یک انقلاب بزرگ از سال 1341 تا پیروزی آن و براندازی یک نظام قدرتمند و سپس ریاست و هدایت یک نظام اجتماعی و سیاسی نوین طی ده سال میتواند سؤال اساسی زیر را برای اندیشمندان سیاسی مطرح نماید:
هندسه سياسي در انديشه امام خميني
«از اندیشههای سیاسی و اجتماعی امام خمینی چه نظریه و راهبردهائی قابل استنباط است و با چه چارچوب نظری و راهبردی میتوان به تحلیل اندیشههای سیاسی امام پرداخت؟»
امام خمینی، مرد علم و نظر بود. او در فقه و اصول و کلام و فلسفه و عرفان به مقام استادی رسید و در تاریخ و ادبیات نیز در حد بالائی بود.(1) در عین حال او مرد عمل و اقدام بود زیرا در مقام اجتهاد و مرجعیت با صدور فتوا، تکالیف عملی مؤمنین را مشخص میکرد و بههمین لحاظ با واقعیات زندگی مردم و مشکلات جامعه آشنا بود. از سال 1341 نیز در عین فقاهت و مرجعیت، آشکار و مستقیم وارد عرصه اقدام و مبارزه سیاسی گردیده و بزرگترین و مهمترین رهبر مخالفان شاه شد. در تبعید پانزده ساله نیز به تعلیمات و تبلیغات انقلابی دست زد و کادرسازی و سازماندهی نمود. با چنین دستمایه و سابقهای از سال 1356 بعنوانرهبربلامنازع انقلاباسلامی با بسیج مردمی، نظام شاهنشاهی را براندازی کرد و از سال 1357 تا هنگام رحلت، رئیس نظام جمهوری اسلامی بود. در طول تاریخ ایران و جهان و در طی قرون اخیر شاید بی نظیر و یا لااقل کمنظیر است که مردی در اوج زهد و عرفان و علم، دست به یک انقلاب خونین مکتبی و مردمی زده باشد و یک قدرت بزرگ منطقهای و مورد حمایت همه ابرقدرتها را ساقط نموده و سپس دهسال نیز در عین مرجعیت، نقش رهبری سیاسی و ریاست دولت را نیز ایفا کرده باشد.
چنین جریان تاریخی، انقلابی و سیاسی عظیمی به رهبری امام خمینی دارای چه پشتوانه نظری و راهبردی بوده و این اندیشه دارای چه سازمان و انسجامی بود که این چنین در تحقق اهداف خود قرین تحول و توفیق شد و چنانکه امام در براندازی نظام شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی از این اندیشه منسجم استفاده کرد، اینک در حفظ و گسترش و اصلاح و تکمیل جامعه و دولت برخاسته از انقلاب او چگونه میتوان از آن استفاده کرد؟
مفروضات و ارکان یک چارچوب نظری و راهبردی
نظریه و راهبردی را که میخواهیم از آرا و اندیشه سیاسی امام استنباط و استخراج کرده و یا بمدد آن به اندیشههای امام وارد شویم، هندسه سیاسی امام خمینی و جامعه مطلوب یا مدینه فاضله او مینامیم.
این هندسه و چارچوب شامل 5 رکن و عنصر است:(2)
1ـ وضع موجود جامعه چیست؟
انسان در چارچوب روابط اجتماعی و زندگی جمعی اهداف و نیازهای خود را تعقیب و اشباع مینماید و جامعه واقعی و مفروض دارای سه رکن اساسی است:
1 ـ اقتصاد و معیشت
2 ـ فرهنگ و معنویت
3 ـ سیاست و حکومت
جامعه، محیط زندگی انسان است و آدمی سعادت و شقاوت خود را در درون آن بهخوبی حسّ میکند و هرکس در حدّ خود، از ساختار و کارکردش، استنباطی داشته و نسبت به آن دارای احساسات و موضعگیریهای منفی و مثبتی است.(3)
ارکان هندسه سیاسی و چارچوب نظری راهبردی اندیشه سیاسی امام خمینی
جهان بینی و اصول اعتقادات چیست؟
وضع مطلوب جامعه چه باید باشد؟
راهبر چه باید کرد؟
وضع موجودجامعه چیست؟
وضع مسبوق و تاریخ جامعه چه بوده؟
2 ـ وضع مطلوب جامعه کدام است؟
آدمی موجودی است با دو بعد مادی و معنوی و دارای عقل و اراده و با توان انتخابگری و هدفگذاری. بنابر این او همواره در افق دید و ذهن خود تصویری از یک وضع مطلوب و آرمانی جامعه را دارد.(4)
3 ـ چه باید کرد؟ (راهبرد و خط مشی)
وجود تصویری از یک جامعه مطلوب در ذهن افراد و ذهنیت اجتماع دارای این کاربرد است که شهروندان دانسته یا ندانسته، کم و یا زیاد وضع موجود جامعه را با آن میسنجند. نتیجه این مقایسه از لحاظ کلی به صورتهای زیر است
الف ـ وضع موجود در راستای وضع مطلوب است.
ب ـ وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارد اما این اختلاف کم، سطحی و صوری است.
ج ـ وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارد ولی عدم تطابق زیاد، اساسی و عمیق است.(5)
عقل نظری و نخبگان و افکار عمومی و عقل جمعی، اگر تحقیقا به هریک از قضایای فوق برسند به تناسب خط مشیها و راهبردهای زیر را توصیه و تجویز میکند:
الف ـ وضع موجود و روشها و راهبردهای قبلی باید حفظ شود.
ب ـ در وضع موجود باید رفرم و اصلاح صورت بگیرد.
ج ـ وضع موجود باید بصورت انقلابی و بنیادی برهم زده شود تا مدینه فاضله ایجاد شود.
4 ـ وضع تاریخی جامعه چه بوده است؟
مورخین و فلاسفه و عالمان تاریخ همواره تلاش داشتهاند به این پرسش، پاسخ گویند.(6) این سؤال در شرایطی که نخبگان و شهروندان به این نتیجه میرسند که وضع موجود بسیار بد و ناصواب است، بیشتر موضوعیت و اولویت مییابد و همه مایلند سرمنشاء و ریشههای کژیها و انحرافات را بشناسند و بدانند وضع موجود چرا به بن بست کشانده شده است.
5 ـ جهان بینی و اصول اعتقادات آن چیست؟
مکتبهای بزرگ سیاسی ـ اجتماعی اعم از الهی و انسانی، هرکدام برای انسان و جامعه مطلوب شاخصهائی متفاوت ارائه کردهاند در این رابطه میتوان مکاتب بزرگ معاصر یعنی مارکسیسم، لیبرالیسم و اسلام را با هم مقایسه کرد.(7) دوران مارکسیزم سپری شده و قرن 21، عصر تقابل و تعامل سرنوشت ساز اسلام ولیبرالیسم خواهد بود.(8)
سؤال این بود که چرا شاخصهای جامعه مطلوب و راهبردهای مکاتب با یکدیگر تفاوتهای اساسی دارند؟ مثلاً در جامعه مطلوب اسلامی، چرا حکم و حاکم بنوعی باید از طرف خداوند باشند(9) یا اقتصاد اسلامی بنیاد مبتنی بر کار و انفاق و ایثار و یا(10) فرهنگ باید مبتنی بر توحید و باور به یگانگی خداوند و ضرورت بندگی انسان در مقابل او باشد؟(11) در حالیکه در لیبرالیسم، حکم و حاکم اصالتا به نوعی منبعث از آدمیان و اساس اقتصادش، مبتنی بر سود و منفعتطلبی بوده و اساس فرهنگی باور به انسان محوری و دنیا گرائی است؟(12) با توجه به تفاوت در شاخص و ماهیت مدینه فاضله مکاتب، طبعا خط مشیها و راهبردشان نیز با هم متفاوت است. این دستورالعملها و راهبردها دقیقا با ویژگیهای جامعه مطلوب اسلامی و جهانبینی و اصول اعتقادات اسلام تناسب داشته و منبعث از آنهاست (اصل تناسب وسیله و هدف)(13). پس چون جهان بینی و اصول اعتقادات مکاتب تفاوت اساسی دارند بنابراین اصول مدینه فاضله آنها هم با هم تفاوت اساسی دارد.