قیام ۱۹ بهمن مردم سیستان
سیاسی نوشت
تاریخ انتشار : شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۵۰
Share/Save/Bookmark
 
قیام ۱۹ بهمن مردم سیستان
وبلاگ راه ولایت نوشت : قیام مردم سیستان برعلیه حکومت پهلوی و خاندان خزیمه علم ۱۹ بهمن ۱۳۳۰ اتفاق افتاد و علت آن این بود که نسبت به انتخاب انتصابی امیرحسین خزیمۀ علم برای نمایندگی مجلس سیستان اعتراض داشتند. اکثریت قریب به اتفاق سیستانی‌ها خود نماینده‌ای منتخب به نام مرحوم آیت ا… میرزا ابراهیم شریفی را قبول داشتند.

امیرحسین خزیمه علم در سال ۱۳۱۸ به عنوان معاون عمرانی وزارت کشور منصوب شد، این سمت وی چند ماهی بیشتر به طول نینجامید که در بهمن ماه همان سال به فرمانداری کل سیستان و بلوچستان منصوب گردید که تا سال ۱۳۲۳ ادامه یافت. تصدی خزیمه علم بر فرمانداری کل سیستان منجر به شروع نارضایتی‌هایی از سوی مردم زابل شد. اولین باری که به مجلس را یافت دوره شانزدهم انتخابات مجلس بود که از اواخر سال ۱۳۲۸ آغاز و در اواسط سال ۱۳۳۰ پایان یافت، وی در این دوره با توجه به اقتدار و نفوذش به صورت «نماینده تحمیلی» مردم زابل و سیستان به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد.

دولت با حاکمیت اسدالله علم شخص دوم مملکت با تمام قدرت از خزیمه علم حمایت می‌کرد، اسدالله همچنین به بازرس اعزامی و فرماندار اعلام داشته بود که باید خزیمه از صندوق آرا بیرون بیاید. بنابراین چند روز قبل از روز انتخابات باحمایت و دسیسه رئیس ثبت احوال زابل تمامی صندوق‌ها را به نام امیرحسین خزیمه انباشتند و صبح روز ۱۹ بهمن صندوقها را به محل شعب اخذ آرا درشهر و بخش‌های تابعه فرستادند. اما با هوشیاری مردم و رهبران سیستانی، امیرحسین خزیمه علم با مخالفت‌های مردم زابل و سیستان دیگر هیچگاه نتوانست کرسی نمایندگی مردم زابل را در مجلس شورای ملی اشغال کند.

با وجود همه انتظاراتی که می رفت دولت ناتوان از تأمین امنیت انتخابات بود. روز ۱۹ بهمن ۱۳۳۰ در زابل زد و خوردی خونین روی داده و ۱۱ نفر از جمله فرماندار و رئیس انجمن انتخابات کشته و ۴۰ نفر مجروح شدند. در زابل و زاهدان حکومت نظامی اعلام شد و سه تلگراف از حوادث خونین زابل به مراکز مخابره شد.

در کتاب زادسروان سیستان به قلم غلامعلی رئیس الذاکرین نیز درباره رهبراین قیام و چگونگی وقوع این قیام آمده است:

زندگینامه آیت الله حاج میرزا ابراهیم شریفی مرجع دینی و رهبر مذهبی قیام ۱۹ بهمن سال ۱۳۳۰ دارالولایه سیستان :

در سال ۱۲۸۳ هجری شمسی در زابل پای به عرصه وجود نهاد . پدر وی مرحوم حاج شیخ محمد علی مشهور به آقا حاجی شخصا مقدمات را به او آموخت و برای تکمیل مدارج تحصیلی وی را روانه مشهد نمود . او ادبیات، فقه و اصول فلسفه و عرفان را در محضر اساتید و نوابغ زمان چون ادیب نیشابوری ، حاج محقق قوچانی ، ملاعباسعلی فاضل و حاج میرزا محمد خراسانی (آقا زاده بزرگ) فرا گرفت. آنگاه روانه قم شده در مکتب علمای اعلام : حاج شیخ عبد الکریم حائری و حاج آقا حسین قمی و پس از رحلت ایشان در مکتب حضرت آیت الله العظمی بروجردی به کسب علم پرداخت سپس به نجف اشرف سفر نموده و در آنجا در محضر علمائی چون آقا ضیاء عراقی ، آقا سید ابو الحسن اصفهانی و آیت الله نائینی کسب فیض نمود و در نهایت ، عرفان را در مکتب آیت الله سید علی قاضی طباطبائی فرا گرفت مدتی را نیز در تهران و اصفهان به فراگیری علوم فقهی پرداخت بطوریکه دوران تحصیل ایشان حدود سی سال طول کشید ازهمدوره های تحصیلی او در محضر حاج سید علی قاضی طباطبایی ، مرحوم علامه طباطبائی و آیت الله علیمحمد بروجردی وشیخ محمد تقی بهجتی را میتوان به یاد آورد در دوران اقامت در نجف اشرف مورد توجه خاص استاد خویش یعنی حاج سید علی قاضی طباطبایی قرار گرفت و با صبیه وی ازدواج نمود. در اواخر دوران سلطنت رضا شاه با درجه اجتهاد وارد سیستان شد و امامت جمعه مسجد جامع حسین آباد را به عهده گرفت.

عدم اعتنای وی به ممنوعیت منبر که پیش از آن توسط مسولین اداری زابل مقرر شده بود سبب گردید تا او را به جرم روضه خوانی دستگیر و زندانی نمایند این اولین باری بود که مرحوم شریفی طعم تلخ رفتار مامورین انتظامی را مزمزه نمود .

درسال ۱۳۲۴هجری شمسی انتخابات مربوط به انجمن های ایالتی و ولایتی در سیستان با ناکامی مواجه شد. مرحوم آیت الله شریفی پیشاپیش مردم سیستان ایستادگی نموده سبب گردید تا نماینده ای از طرف وزارت کشور به زابل اعزام و بالاخره منجر به انحلال انتخابات مذکور در سیستان شد.

علت اصلی قضیه آن بود که دولتمردان ایشان را مانع بزرگی در راه پیروزی امراء قاین در سیستان دیدند و با اعتقادی که مردم سیستان به وی داشتند کار دیگری نیز از آنان ساخته نبود.

سیاست رفتاری امراء نسبت به سیستان باعث شد با وجود جوانان مستعد از تاء سیس دوره کامل دبیرستان در این منطقه جلوگیری شود دست نشاندگان متنفذ آنان در روستاها هر مدیر مدرسه ای را که برای تاسیس کلاسهای پنجم و ششم تلاش میکرد با بدترین اتهامات از منطقه میراندند.

حق کشی ها، بهره کشی ها و بر باد دادن ملک و خاک سیستان که در طی ادوار گذشته توسط امراء مذکور بر این منطقه سایه گسترده بود عامل مهم مشارکت فعال سران سیستانی در انتخابات دوره نوزدهم مجلس شورای ملی گردید.

دولت دکتر مصدق انتخابات این دوره را آزاد اعلام کرده بود و مردم ساده دل ، معتقد و رنجیده سیستان برای رهایی خویش دست به دامان مرحوم شریفی شدند و از وی خواستند تا نمایندگی آنان را پذیرا شود اما او بخاطر ملاحضاتی زیر بار این وظیفه سنگین نمی رفت تا آنکه بدستور آیت الله کاشانی و امر یه حضرت آیت الله بروجردی که مشارکت روحانیون را واجب دانسته بودند وارد صحنه مبارزات انتخاباتی دوره نوزدهم گردید و بنا چار مستقیما” برقابت با خزیمه علم برخاست و بدین ترتیب دو نیروی مردمی و دولتی رو در روی هم قرار گرفتند و در نتیجه زمینه درگیری میان این دو نیرو آماده شد و در روز نوزدهم بهمن ماه سال ۱۳۳۰ شماری از صاحب منصبان شهر بدست مردم کشته شدند.

برقراری حکومت نظامی در سیستان که بعد از ظهر روز نوزدهم بهمن ماه مذبور اجرا گردید منجر به دستگیری و بازداشت جمع کثیری از مردم شهر و پیشاپیش آنان به بازداشت مرحوم شریفی و مرحوم سردار محمد رضا خان پردلی انجامید دیری نگذشت که بر اثر فشار عوامل زور و قدرت به جانبداری از خاندان علم دادگاه نظامی حکم اعدام مرحوم شریفی را صادر نمود اما تلاش و پیگیری برخی از بزرگان و مومنین سیستان و تماس آنها با آیت الله کاشانی سبب لغو اجرای حکم شد و پرونده را به همراه بازداشت شدگان به تهران فرستادند.

ملاقات آیت اله کاشانی با مرحوم شریفی که در زندان تهران صورت گرفت بر آن داشت که از طریق آیت اله بروجردی به شاه تذکر داده شود که صلاح نیست با یک روحانی این چنین عمل شود و حتی از شاه خواسته شد که یا او را راحت کنید ویا از زندان آزادش نمایید.

هنگامیکه مرحوم شریفی از زندان آزاد شد برای احتراز از درگیری های محلی در تهران باقی ماند و از سوی حاج شیخ محمد حسین سیستانی امامت جماعت مسجد شاه تهران به وی پیشنهاد گردید تا بجای وی در این مسجد به ارشاد و هدایت مسلمین بپردازد اما به دستور آیت اله بروجردی که علیرغم خستگی روحی و فشارهای ناشی از دوران بازداشت وجود مرحوم شریفی را در سیستان ضروری میدانست ناگزیر به زابل آمد وتا پایان عمر به ارشاد و هدایت مسلمین سرگرم بود وفات این بزرگمرد تاریخ سیستان در بامدادروز چهارشنبه هفدهم دیماه یکهزارو سیصد و چهل و هشت اتفاق افتاد و مردم دارالولایه را در غم سنگینی فرو برد.
کد مطلب: 19755