یآدِشــ بِخیر مدتـ هــآ پیشـ
وقتیـ خونمونـ وآورده بودیمـ سمتــ زیبآشهـــر
اَوَل از همهــ یه میدون بزرگــ نظرمــو جلبــ کرد خاکـــی بود و بی آب و علفــ
انگـــآر دور یه تیکهـ از بیآبــون جدول گذاشته بودنــ :|
با خودمـ گفتمـ درست میشهـ اینجــآ تازه ســآزهـ ....
مَدت هآ گذشت و گذشتــ و گذشتـــ هرروز 100 تا ماشین میخوردنـ
به جدول حالا نمیدونمــ به خاطِر شیبــ نآجورش بود
یا رانندگی همه بده:|
بعد از مدت های مجددا طولآنیـــ
اومدنــو یـه پرچمــ بلنـــد اون بآلآ نصبــ کردنــ
برق شآدی تو چشمـ همه بود ...
یه پرچمـ خوشرنگــ = سَبز و سفید و سرخـــ
گفتمـ دیگهـ به احترام پرچمم شده آباد میشهـ اینجآ این سه تا رنگـ مقدسهـ !
اما...
تنهـــآ اتفاق این بود که گاهی پرچمو عوض میکردن و برای ایامـ عزاداری مشکیــ
اینکه چقدر پرچمـ جنسشـ عالی بود که هرروز پآرهـ میشد بمآنَد...
امــآ دوباره جنب و جــوش اطراف میدون زیاد شد انگــآ میخواستن یه کاری کننـ
خاک ریزی و سیمان و اجرو کارگرای مهربونو
وسطشـ یهو یکی گفـ : کآتـــ این سکانس خوب درنیومد بیخیالشـ !
همه رفتنـ
علی موندو حوضش
دوباره میدان و تنهاییــ
باز مدت ها گذشتــ و گاهی یه سری میومدن و دوروز کار میکردن و بازم ..... کآتـ
بعد چند وقت به نظر میومد تموم مشکل در سوپرایز کردن مردمهـ !
آخهـ بدون سوپرایز که نمیشهـ!
باید دورشو بپوشونیم تا وقتی تموم شد مردم غافل گیر بشن!
خوب عالیه داربستارو بیارین بزنیم دورشــ
یه عالمه پلاستیک های آبی خوشرنگــ
اَمــــآ
باز یهو یادشون اومد کهـ ای داد بیداد باد نمیذارهـ هی داربستــآ میفتنـ
خب بیخیال این پروژم با شکستـ موجهـ شد-___-
دربیارین اقا دربیارینـ
بعد گفتن:
خب چطوره یه چیزی وسط میدون درست کنیم!؟
سنگ ببُرینـ آقآ سنگ ببُرینـ
سنگارو بریدن و اون وسط سعی در ساخت بنایی کردنـ :|
اما انگــآر یکی دیگهـ گفتهـ نه خوشگل نیستــ
و. . .
هنوز که هنوزهـ این دآستآن ادامهـ دارهـ و این میدآنـ بی آب و علفــ