عافیت طلب نباش!
مذهبی نوشت
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۴ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۲۰
Share/Save/Bookmark
 
عافیت طلب نباش!

وبلاگ"آرمان های اینجوری"نوشت:

سال گذشته دقیقا در همین ایام مشغول خواندن «لحظه‌های انقلاب» گلاب‌دره‌ای بودم. همانموقع نوشتم که خواندن این کتاب احساس دین خواننده را به انقلاب و اسلام بیشتر می‌کند. مرحوم گلاب‌دره‌ای آدم شجاعی بود و این شجاعت را به خواننده‌اش هم القا می‌کند. بهمین خاطر ماه رمضان گذشته خیلی راحت مشغول امر بمعروف و نهی از منکر بودم. درست مثل امسال. (ریای اول)

امر به معروف فقط این نیست که وقتی حقیر را موقع اذان درحال کار دیگری غیر از نماز دیدید، تذکر دهید که «فلانی نمازت!» ؛ این هم خوب است اما خیلی کم است. خیلی خیلی کم است. چرا؟ چون از خودتان هیچ چیز خرج نکردید. امثال من را می‌شناسید و می‌دانید که اگر فلان حرف را بگویید قطعا به شما نخواهم گفت: «به تو چه ... فحش!... ».

هفته قبل دو جوان را دیدم که سیگار می‌کشیدند. تذکر دادم و گفتم: «لطف کنید احترام ماه مبارک رو حفظ کنید». باور کنید هیچ اتفاق خاصی نافتاد! نه آنها چاقو کشیدن و کمر به قتل من بستن، نه فریاد زدن و رسوایی به بار آوردن و نه... فقط گفتن: «آقا بخدا ما مسافریم». با این حال به حفظ احترام ماه مبارک تاکید کردم.(ریای دوم)

نگاهی به خودمان بیاندازیم. یعنی تا الان که به این سن رسیدیم یکبار هم موقعیت و شرایط امر به معروف و نهی از منکر برایمان پیش نیامده؟ موقعیت و شرایطی که همه‌مان از روی ناچاری و فرار از عذاب وجدان فقط حفظش کردیم.

آقایی را دیدم که روی موتور منتظر مسافر نشسته بود. عینک آفتابی زده بود و یقه تی‌شرت قرمزش هم تا حد نامتعارفی باز بود. موهای صورتش هم اصلا صدق ریش نمی‌کرد، فقط صدق پوست می‌کرد! پای راستش را روی پای چپ انداخته بود و با عشق سیگار می‌کشید. با این شرایط لابد یک چاقوی مختصری هم داشت. به او گفتم: «آقا ممنون میشم اگر احترام ماه رمضون رو حفظ کنید» . منتظر جوابش نشدم، کمی ترس داشتم. همینطور در حال حرکت مونولوگم را گفتم و از کنارش گذاشتم. فقط دیدم که پایش را جمع و جور کرد. انصافا منتظر بودم از پشت سر بیاید و خفتم کند. یکی دوبار هم در طول مسیر سرم را برگرداندم که ببینم دنبالم هست یا نه؟ باور کنید بازهم اتفاقی نافتاد. (ریای سوم)

خودمان هم می‌دانیم که اگر از این فریضه غافلیم بخاطر پیش نیامدن شرایط شرعی امر به معروف و نهی از منکر نیست. صریح می‌گویم که حاضر نیستیم از خودمان خرج کنیم. این خرج نکردن یعنی چه؟ یعنی قرار نیست امتیازی بدهیم، کاری کنیم و خلاصه اضطراب نتیجه ماجرا را داشته باشیم. این عافیت طلبی نیست؟

نمی‌دانم رمان «نامیرا» را که قبلا درباره‌اش نوشتم خواندید یا نه، نتیجه این عافیت طلبی در قیام امام حسین(ع) مشخص است. عده‌ای ابتدا نهی از منکر کردند و برای امام نامه نوشتند که ای پسر فاطمه(س) به کوفه بیا. اما امام که آمد همانها دیدند مثل اینکه شرعا شرایط امر به معروف و نهی از منکر نیست و سراغ دیگر عبادات و واجبات رفتند. مثلا در روایات داریم که وقتی امام حسین(ع) و یارانش در حال جنگ بودند، عده‌ای بالای یک تپه جمع شده بودند و برای پیروزی اباعبدالله دعا می‌کردند. لابد یکی از دعاهایشان هم این بوده که «اللهم الرزقنا توفیق الشهاده»!

این ظاهر غلط اندازی که برای خودمان درست کردیم قطعا حقی به گردن‌مان دارد. همیشه این نیست که تا منکری دیدیم سرمان را پایین بی‌اندازیم و «استغفرالله» بگوییم، تازه آنهم آرام که خدای نکرده کسی نشنود! یکبار هم با استقامت سر بلند کنیم و بلند «لااله الا الله» بگوییم. نهایتش این است که به مقام شهید خلیلی می‌رسیم. خوش بسعادتش، این شهید از من یک‌سال کوچکتر است. طول عمر مهم نیست، عمقش مهم است.
کد مطلب: 18241