وبگاه "خرده مشاهدات یک بانوی جامعهشناس" نوشت:
«وعده دیداردر پس کوچه ی بن بست،نه//یک سلام واحوال پرسی،دست نه»
بسم الله
یکی از مواردی که همیشه در ضمیرناخودآگاهم مرا آزده خاطر می نماید کلیشه هاست که براساس آن جوک ولطیفه ساخته وپرداخته می شود وانگهی توهین وجسارت نیزقاطی آن می شود. با کمال احترام زبان قلمم لال عارضم بنده بازهم ببخشید ...
هر مقوله اجتماعی باید در بستر مکانی و زمانی خود سنجیده گردد وتاخر فرهنگی لحاظ گردد.خواستیم به قولی تحلیل جامعه شناسانه شایان ذکر باشد حتی شده در حد یک خط؛ آن هم که انگار نمی شود حرف دل که اعصا قورت داده زده نمی شود ما باهمان ادبیات قبلیمان می نگاریم که چرا در تصور حاکم در لطیفه های انتشاری مردان رشتی بی غیرت تشریف دارنند ...
ما که عقبه تاریخیش را ورق زدیم دریافتیم آری، اصلا همه اش تقیصر این رضاخان میر پنچ است مگر آن دنیا دستم به خود گور به گور شده اش نرسد میدانم چنان چلنجی از برایش بسازم که پرچسب زدن به اقوام یادش برود که با آب طلا بنویسداز سرخط روزی چند بار: مردان وزنان دیارباران غیورند آنقدر غیور که زالو ها هم ازدستشان به زانو درآمده اند .
اما تحلیل این بندۀ حقیراز دریچه ای دیگر گوارای وجودتان باد .تاریخ گواه بر این امر می باشد آن زمانها که کیش ودبی بر سر زبان ها نبود والا!!! شمال ما بود .به ضمن ما، هم ولایتی بودن این شاه خیره سر با ما هم شد قوزبالاقوز تا تقی به توقی خورد ویلای شمال برای عیش ونوششان وسایرحضرات جای بس خوش آب ولعابی بود.
حال که دریچه نگاهتان را عوض کردید، استان گیلان آب وهوایش شرجیست بنا بر این نوع پوشش هم متناسب با این نوع آب وهوا تعریف شده است. همانگونه که در جنوب بخاطر آفتاب مستقیم بانوانشان پوشیه استفاده می نمایند در قم بنا بروجود بارگاه با برکت حضرت معصومه(س) وحوزه های علمی پوشش اکثر بانوان چادر می باشد و در شهر های بزرگتر به فراخور نوع پوشش ها متغیر است در عرف استان ما نیز استفاده از رنگ های روشن مجاز است.
آمار زبان بسته به ما می گوید درصد روستا نشینیمان بیشتر ازشهرنشینیمان است، فرزندآوری رو به رکود، فزونی شاغلان زن وتحصیلات عالیه شان... باز همان تحلیل آماری ها گوش زد می کند؛ تغییر سبک زندگی روستایمان عجیب تاخت میزند ما خیلی زودتر از همه جا با تهاجم فرهنگی دست به گریبان شدیم آن روز که روسها می ومیخانه ارمغانمان داند تا تیشه به ریشه غیرت بزنند؛آن روزکه خوش گذرانی ها مهدش دریای شمال شد و به همان طرقی که جنگل های شمال محال از یادها برود...مردمان من خیلی زودتر از همه شاهد و مستعد این فرهنگ پذیری از سایر اقوام بودند.
ما فرهنگ کار در جای جای استانمان غالب است درتعلیمات اجتماعی سوم ابتدایمان یادتان هست؛ مشاهدات عینی خانواده آقای هاشمی در شمال کشور چه نوستالوژی زیبایی: زنان دوشادوش مردان در شالیزارها کار می کنند.زن روستایی هم کشاورز است هم مادر و هم همسر!!! ماهمواره درآموزه های دینیمان نگاه به زن، نگاه انسانیست نه جنیست ومونث بودن. اما دیری نگذشت که آری نگاه جنسیتی توام با مشارکت،حقوق اجتماعی زنان، دموکراسی زودتراینجا گام نهاد.
نگاهی گذارا به اولین های تاریخ ایران نیز ندا می دهد اولین نشریه زنان ،مدارس دخترانه، زنان به فرنگ رفته، تحصیلات عالیه،...ازان گیلان ما بود به مراتب رشد تفکر غربی به علت همجواری راه آبی وزمینی به ملل اروپایی ازآن ما بود.حتی هوش سرشارمان به جنتلمن های آن ور آبی ویرگول خاطر نشان کرد که درشکه فرار مغزهایشان در این حوالی جولان دهند؛ چندین سال نفرات برتر کنکور سراسری هم مال ما بودوهست وسلول های خاکستری عزیز مغزمان که عجیب فسفر می سوزاند ما برای این هوش سرشارمان نیز به ماهییان خرز هم می گوییم مچکریم.
فعالان نهضت مشروطه در این دیار، ماشاء الله گوش شیطان کر تعدادشان زیاد است روحانی مبازه کوچک جنگلی هم از ما بود همینطور بی بی خانم استر آبادی ،ملک خاتون دیلمی از اولین شهید انقلاب،پایه اولین حکومت شعیه گرفته تا دکتر معین وپرفسور سمیعی...نمی دانم در عرض چند دهه چه برسر این فرهنگ آمد تا این حد خا ک برسرش شد که باید برایش تاسف خورد. بگویم اصلا همه اش تقصیر رضا خان بود که حل نمیشود مسککن درمانیست او پیش زمینه فکری را تغییر داد در پی سرکوبی فعالان گیلانی ما دست به تخریب قوم گیل پرداخت.او نادانی توانا بود در اذهان عامه چنان تصوری نسبت به چادری ها تنها با حرکت سلب کشف حجاب زنان بدکاره و اجبار چادر برای آنان، یک تاریخ درناک بجای نهاد...
اما در عرض چند سال شبکه های اجتماعی توانستند با یک کلیک ولایک این را کار سریع تر انجام دهند.چرا بی غیرتی اینجا می شود روشنفکری مردم ایران،استفاده ابزاری از زن در فروش کالا میشود روشنفکری، بسته پیشنهادی همین تفکر غربی در گیلان طلاق میشود در جای دیگر خشونت وقتل ناموسی... مردم ایران اکنون پس از گذشت چند دهه تبعاتش برایتان مملوس شد اما زنان ومردان گیلک مدتهای مدیدست در پیچ وخم این گذار از سنت به مدنیته دست وگریبان اند!!!
ببخشید دیگرقلممان ترمزش بریده است که می نویسد؛ این فیگور های روشنفکری بساط شان را زیرپوستی پهن کردند و این تراژدی حساس نشو بابا بی خیال، خیلی هارا رسما( البته با پوزش )هالو نشان داد.
برخوداری و وفور نعمت سرخوشی وحال خوش داشتن ،ید طولانی در نوا و نی موسیقی ورقص پایکوپی خلاصه اش شد شادمانی ذوق کردیم که فرهنگمان والاست فرهنگ جان ببخش مارا که رو به زوالت کردیم ودر خیال خام خود در فضای آزادی بوی فرهنگ بالنده که گویا فقط نزد ایرانیان است وبس!!!را استشمام نمودیم.
............................................................................................................................................................................................................................................
ما پدرمان رشتی ست. بنده نیز تاریخ اولین نگاهم به جهان از رشت بود. من با وجود اینکه از میشل فوکو، پائولو کوئلیو خوانده ام ،اما اندیشه های امام راحلم برایم رنگ عوض نکرد. تحصیلات عالیه هم دارم چگالی روشنفکریمان نیز بالاست.،من که چادرم این دژمستحکم را سفت گرفته ام، رگ غیرت برادرانم نیز هنوز در پی ناموس مدام می زند .دوستان زیادی نیز بسان خود دارم انصافا به تنهایی نمایندگی قوم گیل دارند ونیز اهل دیار بارانند....
مردم ایران یک بانو که ضمیر خود آگاهش آزرده شده است برایتان می نویسد:لطفا هرزگاهی که جوک از زنان ومردان رشتی می خوانید این نکته فکرتان را مشغول کند که سریعا سهممان پوزخند نباشد حداقل وجدانتان ویبره رودکه سنت آل را نزنید!!!
اندکی درنگ از برای این کلیشه تلخ و برچسب زنی که؛ مه ،خورشید وفلک همه در کارند که مبادا سرایت بنمایددر وجودمان این فیگور های روشنفکری...
واین حکایت همچنان به قوت خود باقیست....
انتهای پیام