تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۱۸
وبلاگ
دانشجویان بلوچ خاشی نوشت :
آمار مدعیان از دستم در رفته است .......چه ساکت است شهر عشق
چه غمگین و سوزان...
نترس.... مرگ وقتی فرا می رسد که دیگر ترسی نیست
...همه چیز ساکت است
چه شیرین است لحظه ای که گلویم دار مرگ را می بوسد
آزاد می گویم...... تا آزادگی....!
اعدامم می کنند آخر .... تفکراتی با صدای بلند داشته ام
تفکراتی شبیه یک انسان یا یک انسان از بهشت رانده شده...!
خدایا...بس کن دیگر آنقدر خوب نباش
بگذار بفهمم چقدر تاریکم......!
و در آخر
آدمم...و به خاطر این جرم سخت پریشانم.......!