وبگاه "رفاقت با شهدا" نوشت:

این که می گن هر چیزی قدیمیش خوبه درست گفتن ؛ به نظر من این گفته در مورد ازدواج هم صدق می کنه. وقتی از نحوه ی آشنایی ها و ازدواج های نسل قدیم مطالبی را میخونیم فکمون به زمین می چسبه آخه با ازدواج های متفاوت و مدرنیته ی امروز زمین تا آسمونه!

قدیما مردا فقط چند سال مفت و مجانی واسه خونواده ی دختر کار می کردن تا ببینیم نظر پدر دختر چی باشه؟

امروز آقا ابتدا سرچ می کنن که خانم کارمند هستن یا نه؟ اگر آره!

کدوم اداره؟ پایه حقوق؟ چندسال مشغول به کارن و چقدر سرمایه دارن میشن سوالات و مراحل بعدی تحقیقات آقا پسره در مورد دختر خانم ،

حالا دختره خیلی خوشانسه اگه پسر دردونه ی بابا که قصد ازدواج دارن ، بیکار تشریف نداشته باشن!

<<لازم به ذکره مردی که به دنبال شاغل بودن دختره است نه قابل اعتماد ه و نه میشه تو شرایط سخت زندگی بهش تکیه کرد>>

قدیما خانمای چادری ،محجبه ،عفیف و خلاصه کسی که سر به زیر بود واسه انتخاب ازدواج تو اولویت بود.

امروز به دلایل بسیاری خانم هایی که محجبه نیستند تو اولویتن هم واسه امثال خودشون و هم از جانب افرادی که شبیه اونا نیستن!

خوب البته عیبی نداره بالاخره دیدی یه خانم یه کم سر به راه توسط یه آقای خوب، بِلکَل سربه راه شد و به قول امروزی ها هدایت یافت!

قدیما دخترو پسر با یک سری وسایل ساده زندگیشونوشروع می کردن که اونم بیش تر آقا فراهم می کردن!

امروز بابای دختره میگه 100 تومن (منظورم میلیون) بود وسیله برا دخترم خریدم ؛ خیلی دیگه بابا! بعضی جاها دختره خونه ام داره آقا داماد تشریف بیارن بالا!

جالب اینجاست با کلی امکانات واسه تربیت یه فرزند کلی غرغر می کنن.

قدیما مادرا تمام وقت در اختیار بچه ها شون بودن و بیش تو زمینه ی تربیت فرزند نقش آفرینی می کردن

حالا چی شده ؟ مامانه می خواد تو اجتماع هم باشه !امروزی باشه!

امروز بچه اگر پدر بزرگ و مادربزرگ با صبر و حوصله ای داشته باشه که خوش به حالشه در غیر این صورت مهد و مربی و تربیتای جور واجور

ظهر میره سراغ بچه میگه پرخاشگر شده اصن نه به من رفته نه باباش !

یکی نیست بگه این بچه در طول روز چقدر با شمای مامان حرف میزنه؟!و چقدر با محیط خونه وآرامش اون آشنایی داره؟

خلاصه هرچیزی قدیمیش خوبه حتی ازدواج!

خالی از لطف نیست اگه معیار و ملاکای شهید آرش آزما برای انتخاب همسر را بخوانیم به نقل از مادر شهید:

روزی حامد به من گفت : مادر آماده باش !! و من با تعجب از او پرسیدم برای چه چیزی باید آماده باشم ؟! ایشان پاسخ دادند : می خواهم ازدواج کنم . من هم با شادی در جوابش گفتم : من حرفی ندارم هر کسی را که تو انتخاب می کنی ما حاضریم پا جلو بگذاریم . و ایشان به من گفتند : مادر دختر معلول و عقب افتاده ای سراغ نداری ؟! تا با او ازدواج کنم ؟! بسیار ناراحت شدم و به او گفتم تو تنها پسر من هستی دوست دارم عروس شایسته و خوبی داشته باشم حالا تو سراغ اینگونه دختر ها را از من می گیری !! به من گفت: ای مادر خودخواه ، شما وقتی دختری با یکی از معلولین ما ازدواج می کند او را بسیار مورد تحسین قرار می دهید و درباره از خود گذشتگی او حرف می زنید اما اگر ما بخواهیم با یکی از دخترهای معلول ازدواج کنیم شما شکایت میکنید . مگر آنها ارزوی شوهری خوب و سالم را ندارند .... در برابر این سخن پر محتوی او دیگر نتوانستم چیزی بگویم و دیدم او در دنیایی دیگر سیر می کند و به ابعاد زندگیش با دید معنوی نگاه میکند .