شعر قدسیان آسمان

10 ارديبهشت 1393 ساعت 19:16


به روایت حرف رک به نقل از وبلاگ در راه : ای کاروان! ای کاروان! من دزد شبرو نیستم من پهلوان عالمم من تیغ رویارو زنم {خطاب به آن ترسوی بزدلی که در ظاهر تعریف و تمجید می کند و در پشت خیانت می کند/ چند بار آمدم پیشت از من تعریف کردی؟ ای تزویر کار و ریاکار/ وقتی با حاج آقا مختارزاده صحبت می کردی من پیش ایشان بودم و از آیفون حرف هایت را می شنیدم/ بعد از آن دوباره آمدم پیشت و شرم و حیا اجازه نداد به رویت بیاورم و گفتم حاج آقا من با شما مشکل دارم؟ تو گفتی نه تو خیلی آدم خوبی هستی/ رویم نشد به آن روی ریاکارت تف بیاندازم و بگویم بر پدر دروغگو لعنت/ تو لیاقت نداری صلاحیت مردم را برای انتخابات تایید یا رد کنی} بر قدسیان آسمان من هر شبی یاهو زنم گر صوفی از لا دم زند من دم ز الاهو زنم باز هوایی نیستم فاتیهوی جان آورم عنقای قاف غربتم کی بانگ بر تیهو زنم؟ خاقان اردودار اگر از جان مگردد ایل من صاحبقران عالمم بر ایل و بر اردو زنم خیز ای توانگر پیش من بنشین به زانوی ادب من پادشاه کشورم کی پیش تو زانو زنم؟


کد مطلب: 15678

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcg739q.ak9nu4prra.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir