اندکی درنگ !
8 مهر 1392 ساعت 10:18
وبلاگ ایرانشهر انتخاب نوشت : کودکي با پاي برهنه روي برف ها ايستاده بود و به ويترين فروشگاهي نگاه مي کرد. زني در حال عبور او را ديد و دلش سوخت، او را به داخل فروشگاه برد و برايش لباس و کفش خريد و گفت: مواظب خودت باش! کودک پرسيد: ببخشيد خانم شما خدا هستيد؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط يکي از بنده هاي خدا هستم. کودک گفت: مي دانستم با او نسبتي داريد! منبع:وبلاگ مرجع ایرانشهر
کد مطلب: 9705
آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcc.xqoa2bqmpla82.html